خوش آمدید به فروشگاه ساتین

از شیر مرغ تا جون آدمی زاد

خوش آمدید به فروشگاه ساتین

از شیر مرغ تا جون آدمی زاد

الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه


یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد 
 

متشکرم

همین چند روز پیش، «یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم . به او گفتم: "بنشینید «یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌اِونا»! می‌‌‌‌دانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟

ادامه مطلب ...

داستانهای کوتاه آموزده

فرار از زندگی


روزی شاگردی به استاد خویش گفت:استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟شاگرد گفت:بله با کمال میل.استاد گفت:پس آماده شو با هم به جایی برویم.شاگرد قبول کرد.استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند،برد.استاد گفت:....


ادامه مطلب ...

چه شباهتی

فردوسی پور رو که میشناسید حالا خانمی که شبیهه ای آقاست رو هم بشناسید تا پی ببرید که


واقعآ آدم ۷ همزاد دراه 


ادمه مطلب رو کلیک کنید

ادامه مطلب ...

مرکز خرید شوهر

در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ۵ طبقه بود و دخترها به آنجا می رفتند و شوهری برای خود می گرفتند.
شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید کند و به هر طبقه که می رفت دیگر نمی توانست به طبقه قبل برگردد

ادامه مطلب ...

اهمیت تبلیغات

یک شخص سیاسی هنگامی که از درب منزل خارج شد، با یک اتومبیل

تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و نگهبان بهشت از او استقبال کرد: "خیلی خوش
آمدید. این خیلی جالبه، چون ما به ندرت سیاستمداران بلندپایه و مقامات رو کنار
دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به
بهشت تصمیم ساده ای نیست..."

ادامه مطلب ...

داستان کشتی تایتانیک

) و از رز خوشش می یاد و با هم قرار عروسی میزارند .
یه روز که رز و جک تو کشتی شون* نشسته بودن ناگهان صدایی اومد جک بلند شد و یه نگاهی به اطراف انداخت دید که به به طوفان کاتریناست که داره میاد . یه مرطبه بلند شد و دست رز را گرفت و گفت که : تو برو تو پناه گاه سنگر بگیر اسلحه من را هم بنداز بالا می خوام باباشا بی یارم جولو چشاش و اینا ........

ادامه مطلب ...

عشق بازی اس ام اسی

در زمان های قدیم وقتی شاه تیر اندازی میکرد . پسره دختر بازی میکرد . اون یکی کفتر بازی میکرد . دختره با دل پسره بازی میکرد . عدد 5868199-666 دختر ها را ضایع میکرد . ادامه مطلب ...

داستان کوتاه درباره یک وبلاگ نویس داستان عاشقانه

ن داستان کوتاه درباره یک وبلاگ نویس است که دست سرنوشت
این وبلاگ نویس را با یک دختر زمینی آشنا میکند
پیشنهاد میکنم حتما این داستان را بخوانید
برای خواندن این داستان لطفا به بخش ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب ...

هشت پدیده ای که بشر از توضیح آنها ناتوان است

این مطلب شامل هشت پدیدست که دانشمندا هنوز علتش رو کشف نکردن شاید شما بتونید کشف کنید پس ادامه مطلب رو کلیک کنید ... ادامه مطلب ...

عشق

داستانهای کوتاه و زیبای در مورد  عشق  

ادامه مطلب ...

سرویسهای بسیار جالب ایرانسل

مطالب بسیار جالب در مورد سرویسهای متنوع ویترین ایرانسل حتما" شما هم خوشتون میاد


اگه کنجکاو شدید بر روی ادامه مطلب کیلیک کنید...

ادامه مطلب ...